خواب می دیدم توی دانشگاه پیام نور مرکز فریمان ؛ سری به قسمت های مختلف می زدم؛مثلا از جلو دفتر بسیج دانشجوی گذشتم دو نفر از دانشجویان قدیمی (خانم قاسمی جامی و دوستش)را دیدم و حال و احوال کردم.بصورت گذری آقای رضا حسینی دیدم.پیش دکتر فدوی ریاست مرکز رفتم و از حضور دانشجویان و برگزاری مسابقه و مساعدت یک همکار (بانو)جدید صحبت نمود.مثل همیشه متبسم و گرم برخورد نمود.پیش آقای مهدی غلامرضایی مدیر اداری و مالی رفتم و از ایشان در خصوص همکار جدید (و خیر)پرسیدم؛فرمودند ایشان شرکتی است و تمام وقت در مرکز همکار بخش اداری است و شماره اتاق و فامیلشان را هم گفتند.
می خواستم اتاق(فرزند جانباز)اش را ترک کنم ؛فرمودند پاکتی از ارومیه برای تان آمده(و از داخل یک کیف اداری مشکی)آنرا در آوردند.
نامه را که باز می کردم خیلی کنجکاو بودم،و درون آن پاکت قطعه ای از چفیه
یک مدال و یک نامه بود پایین نامه را ابراهیم شریفی امضاء کرده بود.
نوشته بود ل.۵.ن و امضاء و اسم شریفی .
محتویات آنقدر ارزشمند و دوست داشتنی و رویایی بود که محو تماشایش شدم.(توضیح اینکه این شهید به چریک پیر معروف بود و عزیزان شهدای بزرگ خاوری استان و لشکر ۲۱ امام رضا (ع).)
حسن صادقی یونسی
عضو واحد تخریب ل.۵.ن
۱۳۹۹آبان ۹